شعر ولایی
و سیعلم الّذین ظلموا ایّ منقلب ینقلبون ...

786

 

 

 ما همان یا کریم بام شما
جبرئیل قدیم بام شما
صبح روز نخست خواندمتان
چقدر آشناست نام شما
صبح روز ازل حوالی نور
سجده کردیم بر کدام شما؟
من حلالم بود حلال شما
من حرامم بود حرام شما
چهارده قرن دست هیچ کسی
دل ندادم به احترام شما
به شما معدن کرم گفتند
و به ما سائل حرم گفتند
پر من بال و بال من پر شد
پر و بالی زدم کبوتر شد
به نفس های حضرت سجاد
حالمان خوب بود و بهتر شد
سحر پنجم عبادت بود
کوچه های خدا معطر شد
مردی از سمت ابرهای دعا
آمد و خشکی دلم تر شد
آمد و با خودش کتاب آورد
او امام آمد و پیمبر شد
مردی از سمت آفتاب آمد
با مفاتیح مستجاب آمد
آمده تا مرا تکان بدهد
چشم گریان به این و آن بدهد
آمده روی پشت بام سحر
با صدای خدا اذان بدهد
بشکند میله قفس را تا
بالها را به آسمان بدهد
با خودش مصحف نور آورده
تا خدا را به ما نشان بدهد
به نگاهش دخیل می بندیم
تا مناجات یادمان بدهد
ای مسیر سبز نجات
بر مناجات کردنت صلوات
ای مناجات و ای نسیم دعا
راه نزدیک ما به سمت خدا
ای که دریا کنار تو قطره
قطره با یک نگاه تو دریا
نذر سجاده قدیمی توست
چهارمین رکعت نوافل ما
ای امام علی دوم من
ای امام چهارم دنیا
مرد شب زنده دار سجاده
مرد محراب التماس دعا
از تو بوی نماز می آید
بوی راز و نیاز می آید
مادرت آفتاب حجب و حیاست
شرف الشمس سید الشهداست
مایه آبروی ایران است
افتخارم همیشه ام به شماست
از تو و مادر تو این دل ما
عاشق خانواده زهراست
یک سفر پیش ما نمی آیی
سفر مادری تو اینجاست
تو عجم زاده ای تو فامیلی
پس حرم سازی ات به گردن ماست
تو در این سرزمین گلکاری
به خدا حق آب و گل داری
آفتابی که حق کشیده تویی
جلوه ای که کسی ندیده تویی
با ظرافت ، خدای عز و جل
بی نظیری که آفریده تویی
آنکه با کفه تولایش
پای میزانمان کشیده تویی
شب اسیر هزار رکعت تو
به خدایت قسم پدیده تویی
نخلهای بلند نخلستان
بارش رحمتی که دیده تویی
با دعای غلام دارد...
...آسمان مدینه می بارد

 

شاعر : علی اکبر لطیفیان

سلامتی شاعر صلوات



برچسب‌ها: <-TagName->
[ شنبه 3 تير 1391برچسب:شعر , امام سجاد , زیبا , زین العابدین , ولادت حضرت علی بن الحسین , لطیفیان , ] [ 12:58 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]

786

 

 

 

تا آبشار زلف تو را شب نوشته اند
ما را اسیر خال روی لب نوشته اند

در اعتکاف گیسوی تو سالهای سال
مشغول ذکر و سجده و یا رب نوشته اند

در مسجد الحرام خم ابروان تو
مثل فرشتگان مقرب نوشته اند

در محضر نگاه الهی تو مرا
در خیل نوکران مهذَب نوشته اند

شبهای جمعه که دل من مست کربلاست
از اشتیاق وصل لبالب نوشته اند

با یک نگاه مادرت اینجا رسیده ایم
با این دلی که فاطمه مذهب نوشته اند

از هر چه بگذرم سخن دوست خوشتر است
ما را فدای دلبر زینب نوشته اند

من را که بی‌ قرار حرم می کنی بس است
اصلا مرا غبار حرم می کنی بس است


شرط نزول کوثر رحمت دعای توست
اصلاً تمام خلقت عالم برای توست

بالاتری ز درک تمام جهانیان
وقتی که انتهای جهان ابتدای توست

حتی نداشت روح الامین اذن پر زدن
آنجا که از ازل اثر رد پای توست

بی حب تو کسی به سعادت نمی رسد
رمز نجات اهل زمانه ولای توست

آسوده خاطران هیاهوی محشریم
وقتی رضای حضرت حق در رضای توست

فردوس ماست تا به ابد روضة الحسین
تنها بهشت اهل ولا ، کربلای توست

در آستانة تو کسی نا امید نیست
صحن امیر علقمه دار الشفای توست

از ابتدای صبح ازل فضل می کنی
ما را گدای دست اباالفضل می کنی


وقتی که هست دوش نبی آسمان تو
یعنی تو از پیمبری و او از آن تو

فرزند خویش را به فدای تو کرده است
بسته ست جان حضرت خاتم به جان تو

معلوم کرد نزد همه حرمت تو را
با بوسه های دم به دمش بر دهان تو

فرمود هفت مرتبه تکبیر عشق را
تا بشنود ترنم عشق از زبان تو

آوای «من أحب حسینا» وزیده است
هر روز پنج مرتبه از آستان تو

ما از در حسینیه جایی نمی رویم
هستیم تا همیشه فقط در امان تو

هر شب نشسته فطرس اشکم به راه عشق
آنجا که صبح می گذرد کاروان تو

این اشکها برای دلم توشه می شود
اذن طواف مرقد شش گوشه می شود


حال و هوای قلب من امشب کبوتریست
وقتی که کار صحن و سرای تو دلبریست

شبهای جمعه عکس حرم زنده می شود
تصویر رقص پرچم و گنبد چه محشریست

ما را اسیر عشق تو کرده، تفضلت
با این حساب کار شما ذره پروریست

با تربت تو کام دلم را گشوده اند
آقا ارادتم به شما ارث مادریست

در ماتم تو محفل اشک است چشم ما
اصلا بنای هیات ما روضه محوریست

ما سالهاست در غم تو گریه می‌کنیم
هم ناله با محرم تو گریه می‌کنیم

 

 شاعر : یوسف رحیمی

سلامتی و علو درجات شاعر صلوات ...

 

 

 


صلی الله علیک یا ابا عبدالله ...


کربلا ...



برچسب‌ها: <-TagName->
[ شنبه 3 تير 1391برچسب:شعر , امام حسین , ولادت , زیبا , فطرس , سوم شعبان , رحیمی, ] [ 12:37 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]

786

 

 

وقتی که هر شب خواب چشمانت حرام است

شادی کجا ؟ مستی کجا ؟ رندی کدام است ؟

من تشنه یک بوسه ام امّا نه آقا ...

بیرون ز حد آلوده ام امّا نه آقا ...

حتّی اگر در عین ناکامی بمیرم

از تو نمی خواهم امیدم را بگیرم ...

ای پنجمین خورشید اوج آسمانها

روزی رسان ساکنان کهکشانها

با وسعت سجّاده ات ایجاد هیچ است

پیش تو آقا قصّه فرهاد هیچ است

تو عشق را شرمنده احساس کردی

عبّاس را آقا شما عبّاس کردی

ای وارث آدم ... نه آدم وارث تو

تو باعث خلقت ... نه خلقت باعث تو

ای وارث توحید ابراهیم ... باقر

موسی به پیشت میکند تعظیم ... باقر

آه ای مسیح جان بی جان مسیحا

عیسی به جنبت قطره ای در پیش  دریا

علم نبوّت نکته ای از علمهایت

تلخیص علم آفرینش چشمهایت

از کربلا پای پیاده گامهایت

شد بال پروازی که رفتی تا خدایت

آن سلسله آن آبله آن روزگاران

یادت که می آید تو می باری چو باران

تفسیری از پیغمبر و زهرا و حیدر

روح حسن روح حسین عبّاس منظر

تو زینت پرونده زین العبادی

در دلبری اسطوره ای و اوستادی

پیغمبران بر سفره علمت نشستند

پیغمبران . پیغمبر علم تو هستند

تو نورها را خیره از تابش نمودی

آئینه ها را غرق از بینش نمودی

آقای لبخند و نگاه عاشقانه ...

آقای بی منّت عطای بی بهانه

از تو افق های علوم عشق باز است ...

بالله قسم فهم کلامت چون نماز است

ای محور طوف ملائک نعلهایت

ای عروه الوثقای حق بند قبایت

یک مژه ات حبل المتین جبرئیل است

بر وصله کفشت کلیم الله دخیل است

ای وارث غم ... وارث خون خداوند

ای خورده لبخندت به اشکی تلخ پیوند

همچون حسین از تیره آلاله هایی

داغی به دل داری خدای لاله هایی

ای همسفر ... یاد تو می آید رقیّه ؟

آن سلسله ... آن آبله ... آن اشک و گریه ؟

خوب بگذریم این داغها پایان ندارد

مهدی نیاید حل شدن امکان ندارد

امّا تو آقا جان مادر سروری کن

ما را بخر مانند میثم حیدری کن

بر ما بتاب ای آفتاب بی کرانها

ای پنجمین روح الله ای جان بخش جانها

هر روز آقا دست ما و دامن تو ...

لعن خدا بر منکرت بر دشمن تو ...

آقا بیا یک بار باباتر نگا کن

باباتر از این لطف بر عبدالرضا کن

 

 

شاعر : سید عبدالرضا هاشمی

 

بر شمسه جمال دلربای امام باقر صلوات ...

 

 



برچسب‌ها: <-TagName->
[ شنبه 6 خرداد 1391برچسب:شعر , امام باقر , باقر العلوم , امام پنجم , بقیع , علم , زیبا , , ] [ 12:50 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]

 

786

 

 

 

دنیا به کام تلخ من امشب عسل شده است

شیرین شده است و ماحصلش این غزل شده است

تاثیر مهر مادریت بوده بر زبان

این واژه ها اگر به تغزل بدل شده است

مادر!حضور نام تو در شعر های من

لطف خداست شامل حال غزل شده است

غیر از تو جای هیچ کسی نیست در دلم

این مسأله میان من و عشق حل شده است

سیاره ای که زهره نشد آه می کشد

آه است و آه  آنچه نصیب زحل شده است

زهرایی و تلألو نور محبتت

در سینه ام ز روز ازل لم یزل شده است

با نام تو هوای غزل معنوی شده است

بی اختیار وارد این مثنوی شده است

هرگز نبوده غیر تو مضمون بهتری

تنها تویی که بر سر ذوقم می آوری

نامت مرا مسافر لاهوت کرده است

لاهوت را شکوه تو مبهوت کرده است

از عرش آمدی و زمین آبرو گرفت

باید برای بردن نامت وضو گرفت

نور قریش! تا که تویی صاحب دلم

غرق خداست شعب ابی طالب دلم

عمرت نفس نفس همه تلمیح زندگی است

حرفت چراغ راه و مفاتیح زندگی است

از این شکوه ، ساده نباید عبور کرد

باید مدام زندگیت را مرور کرد

چون زندگیت ساده تر از مختصر شده است

پیش تجملات ، جهازت سپر شده است

آیینه ای و سنگ صبور پیمبری

در هر نفس برای پدر مثل مادری

اشک شما عذاب بهشت است ، خنده کن

لبخندت آفتاب بهشت است ، خنده کن

دنیای ما نبوده برازنده ی شما

هجده نفس زمین شده شرمنده ی شما

آیینه ای نهاده خدا بین سینه ام

حس می کنم مزار تو را بین سینه ام

مانند آن خسی که به میقات پر کشید

                                                     قلبم به سوی مادر سادات پر کشید

 

 

 

شاعر : سید حمید رضا برقعی

سلامتی و علو درجات شاعر صلوات ...

 

 

 

 

بر جمال دلربای مهدی صلوات ...



برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 12 ارديبهشت 1391برچسب:شعر, حضرت زهرا , فاطمه زهرا , فضائل بی بی , آئینی , زیبا , برقعی , ] [ 11:15 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]

786

 

 

 

در پیچ کوچه بود، که ولگرد ِ لعنتی...

با سنگ زد به آینه، بی درد ِ لعنتی

دیدم به جنگ مادر رنجورم آمده !

فریاد می زدم :« برو نامرد ِ لعنتی»

خونت حلال خشم حسن می شود، برو

خونم به جوش آمده ، خون سرد ِ لعنتی

خط ونشان برای زنی خسته می کشی !؟

لعنت به هرکه گفته به تو مرد، لعنتی!

دیوارهای سنگی آن کوچه شاهدند

با مادرم چه کرد، کمردرد ِ لعنتی

 

 

شاعر : وحید قاسمی

سلامتی و علو درجات شاعر صلوات ...



برچسب‌ها: <-TagName->
[ یک شنبه 10 ارديبهشت 1391برچسب:شعر , ولایی, تبرّی , انتقام , حضرت زهرا , فاطمه , سقیفه , امام حسن مجتبی , ] [ 17:49 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]

786

 

 

تاسیس  کربــــلا ،  نه  فقط  بهر  ماتـــم  است

دانـش  ســــرای  مکتـــــب  اولاد  آدم  اســــت

از خیــــــمه  گاه  سوختـــــه  تا  ساحل  فــرات

تعــلیــم گاه  رهبــــر  خـــلق  دو  عالــــم  است 

ابهـام  امر بین ، که  به یک  نصف روز  خون

جشـــن و عـــزای  قاســــم  داماد ، توام  است

اصغـــر  به سوی معرکه  رفتن ، به دوش باب

درســی   پـــی حصــول  حقـــــوق  مسلم  است

هر قطره  خـــون  ز حنجر آن  طفل  شیرخـوار

بر زخــم های  پیــکر اســــلام ، مرهـــم اســت

زینـــب  چو  دید  نعـــش  برادر ، خطـــاب  کرد:

بر خیز  بین ، که بعد  تو  ما را که محرم است

بلخـــی خــوش باش ، که  تعـریف  بحر عشــق

بیرون  ز حد  قـدرت  و  نیــروی  شبنـــم  است

 

 

شاعر : سید میر اسماعیل بلخی ( ره )

شادی روح و علو درجات شاعر صلوات ...

 

 



برچسب‌ها: <-TagName->
[ یک شنبه 10 ارديبهشت 1391برچسب:شعر , فاطمیه , مدح مولا , امام حسین , آزادی , عشق , علامه بلخی , ] [ 17:19 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]

 

786

 

 

 

اى بلند اختر که ناموس خداى اکبرى
عقلِ کل را دخترى و علمِ کل را همسرى

زینت عرش خدا پرورده دامان توست
یازده خورشید چرخ معرفت را مادرى

آن که بُد منّت وجودش بر تمام ما سوا
گشت ممنون عطاى حق که دادش کوثرى

تاج فرق عالم و آدم بود ختم رسل
بر سر آن سرور کون و مکان تو افسرى

از گلستان تو یک گُل خامس آل عباست
اى که در آغوش خود خون خدا مى‌پرورى

مقتداى حضرت عیسى بود فرزند تو
آن چه در وصف تو گویم باز از آن برترى

در قیامت اولین و آخرین سرها به زیر
تا تو با جاه و جلال حق، ز محشر بگذرى

بر بساط قرب بگذارد قدم چون مصطفى
تو بر او هستى مقدم، گرچه او را دخترى

کهنه پیراهن چو بر سر افکنى در روز حشر
غرقه در خون خدا برپا نمایى محشرى

با چه ذنبى کشته شد مؤوده آل رسول
بود آیا اینچنین، أجرِ چنان پیغمبرى

قدر تو مجهول و مخفى قبر تو تا روز حشر
جز خدا در حق تو کس را نشاید داورى

 

 

شعر : آیت الله وحید خراسانی 

 سلامتی و علو درجات  ایشان صلوات 
 



برچسب‌ها: <-TagName->
[ چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391برچسب:شعر , فاطمه زهرا , آئینی , فاطمیه , مرجع , زیبا , شعر آقای وحید, ] [ 13:21 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]

786

 

786

 



بگذار ببینیم همه، پا شدنت را
آغاز کنی حرف مداوا شدنت را

نورانیتم بسته به نورانیت توست
پنهان مکن ای فاطمه! "زهرا" شدنت را

زهرا ! گره ام باز شد اما گره ات نه
پیچیده نوشتند معما شدنت را

طفلان تو با گریه به سجاده نشستند
امروز که دیدند مهیا شدنت را

دیروز تمام بدن تو سپرم شد
امروز تماشا شده ام تا شدنت را

نزدیک سه ماه است که یک گوشه می افتی
بگذار ببینیم همه ، پا شدنت را
 

 

شاعر : علی اکبر لطیفیان

سلامتی شاعر صلوات 



برچسب‌ها: <-TagName->
[ چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391برچسب:شعر , فاطمه , زهرا , مرثیه , زیبا , فاطمیه , غربت , ولایت , ] [ 13:17 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]

786

 

 

مانده ام آندم که زهرا پشت در فریاد زد

از چه رو ارض و سما بی پایه و بنیان نشد ؟

مانده ام زیر و زبر بعد از کبودی رخش

از چه رو کاخ بلند عالم امکان نشد ؟ 

مانده ام یاربّ بر این صبرت که اندر محضرت 

خورد سیلی فاطمه امّا جهان ویران نشد  

زیر این چرخ کبود و گنبد نیلی رواق 

بیش از این در حق آل الله هیچ عصیان نشد 

چاره پهلوی خونین و فراق محسنش 

اشک و آه و ناله و بی تابی و افغان نشد 

عاشقی را باید اوّل سوختن در پای دوست 

ور نه راهی نیست تا جانان اگر قربان نشد 

 

 

شاعر : سید عبدالرضاهاشمی



برچسب‌ها: <-TagName->
[ چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391برچسب:شعر , فاطمیه , فاطمه زهرا , غربت , ولایی , اسلام , شیعه , سید عبدالرضا , ] [ 12:54 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]

786

 

 

دستی سوی آسمان رفت ...

بر صورتی آشنا خورد ...

زهرا روی خاک غلطید ...

سیلی به روی خدا خورد ... 

                

 

شاعر : سید عبدالرضا هاشمی 

 

 

 

اللهم العن صنمی قریش 

اللهم العن الجبت و الطاغوت 

 

        



برچسب‌ها: <-TagName->
[ چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391برچسب:شعر , حضرت زهرا سلام الله علیها , فاطمیه , سیلی , شهادت , هتک حرمت , ] [ 12:27 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]

 

786

 

 

لهفي لها لقد اضيع قدرها

حتي تواري بالحجاب بدرها [5] .

تجرعت عن غصص الزمان

ما جاوز الحد من البيان [6] .

 و ما اصابها من المصاب

مفتاح بابه حديث الباب [7] .

اتضرم النار بباب دارها

و آيه النور علي منارها [8] .

و بابها باب نبي الرحمه

و مستجار كل ذي ملمه [9] .

ما اكتسبوا بالنار غير العار

و من ورائهم عذاب النار [10] .

ما اجهل القوم فان النار

لا تطفي نور الله جل و علا [11] .

لكن كسر الضلع ليس ينجبر

الا بصمصام عزيز مقتدر [12] .

اذرض تلك الا ضلع الزكيه

رزيه لامثلها رزيه [13] .

و من نبوع الدم من ثدييها

يعرف عظم ماجري عليها [14] .

و جاوزوا الحد بلطم الخد

شلت يد الطغيان و التعدي [15] .

و احمرت العين و عين المعرفه

تزرف بالدمع علي تلك الصفه [16] .

و الاثر الباقي كمثل الدملج

في عضد الزهرا اقوي الحجج [17] .

و ركز نعل السيف في جنبيها

اتي بكل ما اتي عليها [18] .

الباب و الدما و الجدار

و لست ادري خبر المسمار [19] .

شهود صدق مابها خفا

سل صدرها خزانه الاسرار [20] .

 

اهكذا يصنع بابنه النبي

 

حرصا علي الملك فيا للعجب !!!

 

 

شاعر : مرحوم آیت الله غروی اصفهانی ( کمپانی )

 هدیه به روح بزرگوار شاعر صلوات

 

 

اللهم صلِّی و سلّم و زد و بارک علی السیده الجلیله الشهیده  ذات الاحزان طویله ...

المجهوله قدرها... المخفیه قبرها... المغضوبه حقها ... المکسوره ضلها ... المقتوله جنینها ... المضروبه وجهها ... المجروحه عینها ... المظلومه بعلها ...

الانسیه الحوراء ... امّ الائمه النقباء النجباء ... بنت خیر الانبیاء ... سیده الانساء ... بتول العذراء ...

فاطمه الزهرا ( سلام الله علیها ) 

اللهم اللعن ابابکر و عمر و عثمان ...



برچسب‌ها: <-TagName->
[ جمعه 1 ارديبهشت 1391برچسب:شعر , فاطمیه , حضرت زهرا , پهلوی شکسته , مسمار , میخ در , کمپانی , , ] [ 21:59 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]
درباره وبلاگ

از مژه قلم دارم و از اشک مرکّب تا عکس تو را نقش زنم بر صحف شب گریم به مه و سال و شب و روز مرتّب دست منو دامان تو یا حضرت زینب ( س )
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان شعر ولایی و آدرس jabraileshgh.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





امکانات وب

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 10
بازدید ماه : 1085
بازدید کل : 39443
تعداد مطالب : 80
تعداد نظرات : 17
تعداد آنلاین : 1

..